دانلود رمان من خون بس اربابم  از نازنین سادات موسوی

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان من خـون بس اربابم pdf از نازنین سادات موسوی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان نازنین سادات موسوی مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه

خلاصه رمان من خـون بس اربابم

آنا یه دختر شاد و سرزنده هست که تـوی یکی از روستا های شمال زندگی مـیکنه …

ارباب اون روستا آنا رو دوس داره و ازش خـواستگـاری مـیکنه …

ولی آنا جواب رد مـیـده …
درست در همون موقع هم برادر آنا برادر آرسام رو مـیکشـه و

به همـین دلیل هم آنا رو به خـون بسی ارباب مـیبرن .

رمان پیشنهادی:دانلود رمان از نسل آفتاب ثمـین

صدبار گفتم بازم مـیگم نه نه نه

مامان:آخه چرا نه

دختره ی دیوونه اون ارباب هرچی بگـه همونه چرا نمـیفهمـی آخه

آنا : من مهمترم یا ارباب؟؟؟؟؟

-:معلومه که تـو مهم تری

نزاشتم ادامه بده و گفتم:

پس دیگـه حرفش رو هم نزنیـد…

بعدم رفتم تـو حیاط و ماه پیشونی رو ازتـو

طویله برداشتم و سوارش شـدم………

بعدم با سرعت از تـوی حیاط بیرون اومدم……

ماه پیشونی اسبم بود

خیلی دوستش داشتم

به خاطر این اسمش رو گذاشتـه بودم ماه پیشونی که

همه بدنش سفیـد بود و یه لکه شبیه به ماه

روی پیشونیش بود

خب بزاریـد یکم از خـودم براتـون بگم…

اسمم آناست و سه تا داداش دارم

۱۸سالمه و مـیرم مدرسه سال اخرمه

فکر نکنیـد گفتم مدرسه از اون یه مدرسه واقعیه نه

یه معلم هست که از اهالی همـین روستاست و

داره یک نفره به همه بچه ها درس مـیـده

ولی فقط به ابتدایی ها

ولی من که دبیرستانی هستم روهم درس مـیـده

به شرطی که کـارای خـونش رو براش بکنم

خانوم خـوبیه

خیلی دوسش دارم

به خاطر پادردش نمـیتـونه درست به کـارهاش برسه…

همـینجوری داشتم واسه خـودم حرف مـیزدم که

وقتی به خـودم اومدم دیـدم رسیـدم لب چشمه هستم….

از ماه پیشونی پیاده شـدم و رفتم لب چشمه

 

 

 

 

 

 

 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان