برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان راز نهفتـه pdf از ناشناس بی احساس با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان ناشناس بی احساس مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان راز نهفتـه

این رمان روایت دختری به اسم مهان را روایت مـی کند که با پسر خاله اش

حسین قصد ازدواج دارد اما مادر مهان بشـدت مخالفت مـیکنه.بعد از

مدتی متـوجه مـیشن که بابای پسره….

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان قصه ی پریا ناشناس بی احساس

قسمت اول رمان راز نهفتـه

»مهان«
با استرس به جمع نگـاه کردم و در جواب پیامک حسین نوشتم:

مـی ترسم مامانم ناراحت بشـه حسین، بذار وقتی که تنها بودیم بگو

به حسین نگـاه کردم که کنار باباش نشستـه بود و داشت به ظاهر به حرفای عمو مرتضی گوش مـی کرد.

با رسیـدن پیامکم بهش زیر چشمـی به گوشیش نگـاه کرد، از استرس دستام یخ کرده بودن، چیزی رو تایپ

کرد و بعد دوباره به عمو خیره شـد.

کـالفه انگشتم رو روی صفحه کشیـدم که پیامکش رسیـد:

»االن بهترین فرصتـه، بعدشم هیچ کس مخالف نیست و مامانت هم مطمئنم خـوشحال مـیشـه.«

به مامان نگـاه کردم، ۶۱سال تنهایی منو بزرگ کرده که حاال من ازدواج کنم و باز تنهاش بذارم؟!

 

دلمو به دریا زدم و براش سند زدم:
»باشـه«

با استرس به جمع نگـاه کردم، اقا جون و عزیز جون باهم صحبت مـی کردن، مامان و خاله محنا و خاله مهری

باهم، حسین و پدرش باهم و عمو پرهام هم نبود.

ساناز و یگـانه و سینا هم باهم صحبت مـی کردن.

با شنیـدن صدای حسین لحظه ای چشمام رو بستم و بعد به مامان نگـاه کردم:

-همه حواسا یه لحظه این جا…

تنها نگرانیم عکس العمل مامان بود … همه حرکـاتش روبا

نگـاهم مـی بلعیـدم، همه با لبخند به حسین نگـاه

کردند، حسین نفس عمـیقـی کشیـد و با ارامش گفت:

-راستش حاال که همه جمع هستیـد مـیخـواستم یه..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان