برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان پرنده ای که پرواز کرد pdf از mahtab22 با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان mahtab22 مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان پرنده ای که پرواز کرد
جهان سال ها پیش قرار بود با پویا ازدواج کند اما با مخالفت پدرش این ازدواج سر نگرفت.
پویا بعد از سالها، جهان را در شرایط نا متعارفی پیـدا مـی کند، پویا دیگر پویای قدیم نیست…
رمان پیشنهادی:
رمان حاملگی اجباری
دانلود رمان خدمتکـار هات من
قسمت اول رمان پرنده ای که پرواز کرد
آدامس نعنایی را بلعیـدم و طعم تند نعنا در دھانم پیچیـد. تماس برقرار شـد، فرمان را
بھ سمت راست پیچاندم و گفتم:
چیھ دادا؟ چھ خبر؟
صدای عباس را شنیـدم، مثل ھمـیشھ شمرده و کوتاه گفت:
امروز ساعت ھفت غروب، فرخ منتظره
نگـاھم روی زن جوانی ثابت ماند کھ با آرایش غلیط کنار خیابان ایستاده بود،
سرعت ماشین را کم کردم و گفتم:
دوباره؟ ھنوز عرقمون خشک نشـده ھا
عباس نفسش را بیرون فرستاد:
با خـود فرخ صحبت کن
مقابل پای زن جوان ترمز کردم و شیشھ ی سمت کمک راننده را پایین فرستادم.
ھمزمان گفتم:
بعد از گفتن این حرف، کمـی خـودم را بھ سمت پنجره متمایل کردم و بھ
زن خیرهباشھ، خـودم باھاش حرف مـی زنم، تـو ھم ھستی غروب؟
شـدم کھ نزدیک ماشین شـد و آرنجش را روی تکیھ گـاه پنجره گذاشت. با سایھ و رژ
گونھ خـودش را خفھ کرده بود. پالتـوی کوتاھی کھ بھ تن داشت اندام تـوپرش را بھ
خـوبی در معرض تماشا قرار مـی داد.
صدای عباس درون گوشی پیچیـد:
حواسم رفت پی زن کھ لبخند زد و یک ردیف دندان ھای سفیـدش نمایان شـد. یکآره ھستم، دیر نکنی
تای ابرویش را بالا برد و با عشوه گفت:
شبی چقد؟
نگـاھم روی لب ھایش ثابت ماند، عباس دوباره گفت:
حواست ھست؟ گفتم دیر نکن
خـواستم …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید