برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان رج آخر pdf از مریم حیـدریان با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مریم حیـدریان مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان رج آخر
کبوتر بعد از جشن ۱۸ سالگی اش مجبور به گرفتن تصمـیم سختی شـده و
مابین دوراهی قصاص و بخشش قاتل پدرش گیر کرده است، عرفان که فرزند
قاتل مـی باشـد با نقشـه و نیرنگ به کبوتر نزدیک مـی شود
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان یادگـاری از گذشتـه
قسمت اول رمان رج آخر
حینی که دستـهایش را عمود به بدنش باز کرده بود و نگـاهش را به خطوط لوزی
شکل زیر پایش مـیخکوب کرده بود روی کـاشیهای فیروزه ای اطراف جوی
وسط عمارت قدم برمـیـداشت با هر تکـانی که به خاطر عدم تعادلش مـیخـورد
رشاد از دور تیکی به زیر چشمش مـی افتاد اما دلش نمـی آمد در مقابل شوق
درونی اش مقاومتی نشان دهد دوستای من هر جوری باشـه خـودشون رو مـیرسونن
سنگ هم از آسمون بباره اونا مـیان تازه برف بیاد آخر شب مـیریم برف بازی
رشاد برامون آدم برفی درست مـیکنی؟ اخم غلیظی روی پیشانی اش
خط انداخت و سری به اطراف تکـان داد حینی که پرتقال ها را روی
درخت چک مـیکرد به خدا شما دخترا یه چیزیتـون مـیشـه مـگـه مجبورین
حالا تـو این هوا تـولد بازی راه بندازین؟ از لبه ی جوی پایین پریـد و
حینی که به سمت رشاد قدم برمـیـداشت دستـهایش را سمت
دهانش برد و های عمـیقـی روی انگشتانش نشاند
خیلی هم خـوبه! حالا مردا که تا آخر شب نیستن نکنه دلت مـیسوزه
راهت نمـیـدیم؟! نگـاه خشمـگینش را رو به کبوتر گرداند و تای ابرویی بالا داد
زیاد شلوغ پلوغ نکنین زشتـه بزن و برقص ممنون دست به کمر
مقابل رشادی که قامتش بیش از دو برابر کبوتر بود قد علم کرد و چانه
بالا کشیـد چشمان از غضب باریک شـده اش را به سمتش ..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید