برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان داس pdf از مبینا موسوی لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان مبینا موسوی مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/فانتزی
خلاصه رمان داس
زوهار پسریست که مـیتـواند نگـاه یک روح را بر روی خـودش احساس کند
روحی که مردم روستا مـیگویند متعلق به یک زن نفرین شـده است
تا این که…
رمان پیشنهادی:دانلود رمان آنلاین خط و نشان مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان داس
همهجا را حال و هوای شادی و جشن احاطه کرده بود. زنانِ روستا لباسهای
نو به تن بچهها مـیپوشاندند و مردها از سمت زمـینهای کشاورزی برمـیگشتند
تا آماده شوند و فردا را در کنار خانوادههایشان جشن بگیرند. کمـی خستـه به
نظر مـی رسیـدند. زنها همـیشـه در کـارها پا به پای آنها پیش مـیرفتند و کمکشان
مـیکردند اما آن روز را به خاطر مراسم فردا در روستا مانده بودند تا خانهها را تمـیز و
بساط جشن را آماده کنند. به خاطر همـین مردها بیشتر از روزهای قبل کـار کرده بودند.
در این مـیان جنگل هم شور و شادیِ دیگری داشت و آنها را با لبخند تماشا مـیکرد.
نوای باد در مـیان شاخههای درختانش مـیپیچیـد و آنها را تشویق مـیکرد تا به بازیای
به نام زندگی ادامه دهند. پسرهای جوان که احساس بزرگتر بودن مـیکردند در
بازسازیِ . کمک دست مادرانشان بودند خانههای کـاهگلی کودکـان علیرغم
هشـدارهای مادرانشان در کوچهها بودند و بدو بدو مـیکردند. در بینشان پسری به
اسم زوهار بود زوهاری که جنگل او را بیشتر از کودکـان دیگر دوست داشت و تماشایش
مـیکرد. لباسهای مرتبی تن کرده بود و موهای رنگ شبش را شانه زده بود. بچهها
او را در بازیهایشان راه نمـیـدادند و زوهار فقط گوشـهای مـینشست و بازی کودکـان و
خندههایشان را تماشا مـیکرد. حالا هم بر روی سنگی نشستـه و بچهها را که با هم
صحبت مـیکردند نگـاه مـیکرد. دقـیقهها گذشتند. باد از مـیان شاخ و برگِ درختان..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید