برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان نائیریکـا pdf از فاختـه شمسوی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان فاختـه شمسوی مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه/پلیسی

خلاصه رمان نائیریکـا

نائیریکـا، قصه دلبستگی‌ها و شیطنت‌های دخترانه؛

جدال دل و عقل

خنده‌ها و گریه‌های دختری که سهمش از عشق

فاصله شـد…

و عاقبت، سنگینی غم شانه‌هایش را شکست؛

اما،

کسی مـی‌آیـد،

کلبه سرد قلبش را روشنی مـی‌بخشـد…

تنهایی‌اش را پر مـی‌کند…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان خاص

قسمت اول رمان نائیریکـا

از هلیکوپتر پیاده شـدیم و با قدمهای تند دنبال نماینده سرهنگ رشیـدی رفتیم سوار

آسانسور پشتبوم شـدیم و اصال نتـونستم ببینم دکمه طبقه چند رو زد اما خدا اون خانوم تـو

آسانسور رو خیر بده که وقتی ایستادیم گفت:»طبقه ششم«

عجله داشتیم، بنابراین کسی اول به من تعارف نکرد که پیاده بشم گرچه تـو محیط نظامـی

کـال این چیزها معنایی نداشت وارد راهرو که شـدیم، نماینده مشـهد تـوی راهرو نگـهمون داشت و

با صدای آروم گفت:سطه تـو این طبقه یه اتاق گرفتـه، یه زنه همراه دوتا مرد که محافظش

هستن

سروان کیان حرفش رو قطع کرد:»بله اینها رو ما مـیـدونیم فقط بگیـد شماره اتاق چنده«

نماینده مشـهد با ناامـیـدی گفت:»صد و چهل و یک«

من زودتر از سروان کیان و ستـوان مسعودی جلو رفتم به اینکه همکـارام جلوی من، زن

خالفکـارهای لخت و پتی رو ببینن، حساسیت داشتم جلوی در اتاق وایستادم و چند تقه به در

زدم چند نفر از همکـارهای مشـهدی پایین در هتل بودن و زیر پنجره احتماال! کیان و مسعودی

هم دو طرف در آماده شلیک، منتظر شـدن انگشتم رو روی چشمـی در گذاشتـه بودم صدای

محکمـی پرسیـد:»کیه!؟«

سعی کردم اعتماد به نفسم رو حفظ کنم:»برای نظافت اتاق اومدم

_نظافت الزم نداریم

چیزی به فکرم رسیـد که بگم و شایـد در رو باز کنن

_چند نفر تـو البی هستن، مثل اینکه دنبال شماها اومدن، من شنیـدم که گفتن اتاق..

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان