برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان تـو رو نمـیخـوام pdf از baran_M لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان baran_M مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان تـو رو نمـیخـوام

ماتینا دختریه ناز پرورده دختری که تـوی دنیا تنهاس و فقط یه همدم داره مادرش

که اونم تـوی ۱۵ سالگیش تنهاش مـیذاره و مـیره بعد از اون ماتینا مـیمونه و یه عالمه

خاطره خاطره های جورواجور با مادرش تک فرزند خانواده شونه بعد از فوتِ مامانش

پدرش ماتینا رو بزرگ مـیکنه پدر ماتینا در حالی که اون فقط پانزده سالشـه مـیره و

نا مادری مـیاره بالا سر ماتینا اومدن اون نامادری به خـونه ی پدر ماتینا تازه اول ماجراس

ماتینا سعی داره باهاش خـوب باشـه اونم با ماتینا مشکلی نداره اما تمام مشکلات اونا

با هم از روزی شروع مـیشـه که شراره یکی از پسرهای فامـیل خـودشون رو برای ازدواج

با ماتینا جلو مـیکشـه و

رمان پیشنهادی:دانلود رمان رسوایی مهسا موحد

قسمت اول رمان تـو رو نمـیخـوام

ولم کن بابا دوهفتـه اس داری تـو گوشم ویز ویز مـیکنی که منو از این خـونه بندازی بیرون

من که مـیـدونم از اولم قصدت همـین بود منو از خـونه بندازی بیرون و شیرجه بزنی

تـو اموال بابام از جاش بلند شـد و گفت: شراره: بفهم چی داری مـیگی ماتینا بابا هم به

طرفداری از اون از جاش بلند شـد و گفت: بابا: گمشو برو تـو اتاقت ماتینا اگـه مامانم زنده بود

هیچوقت بهت اجازه نمـیـداد با من اینکـارو کنی اینبار بابا تشر زد بهم: بابا: گفتم برو تـو اتاقت

اتاقم ِ با عصبانیت گوشیمو از روی مبل برداشتم و دوییـدم سمت در اتاقو کوبیـدم به هم

صدای بابا رو شنیـدم: بابا: پاشو برو بهش بگو شراره: الان؟! بابا: آره همـین الان گوشیمو

پرت کردم رو تخت و خـودمم دراز کشیـدم روش بعد از چند دقـیقه در اتاقم تـوسط شراره باز شـد:

مـگـه نگفتم ….

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان