برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان گرداب تقدیر pdf از لی لی و نانا لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان لی لی و نانا مـیباشـد
موضوع رمان:طنز/عاشقانه
خلاصه رمان گرداب تقدیر
روشا دختری که چند سال پیش برادرش رو از دست داده و برگشتـه شـهرشون و قصد
رفتن به دانشگـاه رو داره تـو دانشگـاه با رایان روبرو مـیشـه، شروع رابطهی رایان و
روشا باعث مـیشـه که اسرار چند ساله فاش بشن اسراری دربارهی خانواده شون
مردها گـاهی همهی عشقشان در نگـاهشان خلاصه مـیشود! بگذار مطمئن باشـد که مـیفهمـی
گـاهی زبانش نمـیچرخد به گفتنِ” دوستت دارم”اما تا دلت بخـواهد
شوقِ بودنش فریاد مـیزند!و عاشقانهای برایِ لحظههایت مـیشود
ناگـهان سکوت مـیکند مـیانِ هیاهویِ حرفهایتان! دستش را محکم بگیر و بگو: «من هم دوستت دارم»
بهادر آخ آخ بچهام!از درد داشتم به خـودم مـیپیچیـدم!
رمان پیشنهادی:دانلود رمان عبور از غبار نیلا
قسمت اول رمان گرداب تقدیر
بهادر سراسیمه از خـواب پریـد که با درد بهش گفتم:بهادر، زود باش بچهام!
بهادر هول شـد پریـد سمت کمد و سریع یک شال و مانتـو برداشت و تنم کرد و منه مچاله
شـده تـوی خـودم رو تـوی بغلش گرفت و دویـد سمت ماشین ماشین رو روشن کرد و
با سرعت روند تا بیمارستان خیلی نگران بچهام بودم وقت زایمانم اصلش دو هفتـه
دیگـه بود، کمـی دردم گرفت فکر کردم عادیه ولی بعدش که دردم همـینطور بیشتر و
بیشتر شـد بهادر رو صدا زدم تـوی همـین فکرها بودم که کمکم از درد بیهوش شـدم
، فقط لحظهی آخر چهرهی نگران بهادر رو دیـدم که داشت حرف مـیزد
مثل همـیشـه که وقتی بیـدار مـیشم بهادر رو صدا مـیزنم، صداش زدم
بهادر؟ عه بهادر کجایی؟دیـدم هیچ صدایی نمـیاد چشمهام رو کم کم باز کردم
اِ، اینجا کجاست؟!یهو به یاد دیشب افتادم، دردهام بهادر بچه!
مـیخـواستم پرستار رو صدا بزنم که در باز شـد و بهادر و راشا…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید