برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان تردیـد pdf از غزل سلیمانی لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان غزل سلیمانی مـیباشـد
موضوع رمان عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان تردیـد
اسمم رُزاست امسال لیسانسمو گرفتم و برای فوق لیسانس یه دانشگـاه خـوب قبول شـدم
اما بابام شرط گذاشت که ازدواج کنم راستش شرطشو پذیرفتم اما نامردی کرد و گفت بایـد
با کسی ازدواج کنم که مورد تاییـدش باشـه دو تا از همکلاسیای خـوبمو معرفی کردم، اما بابا
رو هر کدوم یه عیب گذاشت تا اینکه سر و کله یه پیر مرد حلوایی به اسم فلاحی پیـدا شـد که
مثل بابا یه کـارخـونه نساجی داشت بابام به امـیـد سود بیشتر به خـواستگـاری آقای فلاحی جواب مثبت داد
منم که آب از سرم گذشتـه بود قبول کردم که بیان پریشب اومدن یه خانم مسن و همون پیره مرده و
یه مرد جوون فهمـیـدم جای امـیـدواری هست! یارو منو واسه پسرش خـواستگـاری کرده پسره مقبولی بود
اما مثه یخ وا رفتم وقتی فهمـیـدم زنش طلاق گرفتـه و تازه یه دخترهم داره که با زنه زندگی مـیکنه
منتظر جواب منفی بابا بودم که تـواوج ناباوری گفت
-خیلی خب مهم حالاست گذشتـه ها گذشتـه…
رمان پیشنهادی دانلود رمان قلبم را بوسیـد غزل سلیمانی
قسمت اول رمان تردیـد
مامانم که اصلا جرات مخالفت نداشت به زور خندیـد .بلاخره موقع حرؾ زدنمون شـد.
بابا ازم خـواست که با آقا داماد شاخ شمشاد برم تـو ایوون و حرؾ بزنم .با هم بیرون رفتیم .
روی صندلی های باغ نشین نشستیم و بدون هیچ حرفی فقط به در و دیوار و زمـین و
هوا نگـاه مـی کردیم .تا اینکه بؽضی تـو گلوم چنگ انداخت
اگـه- حرفی نیست بریم داخل
به من نگـاهی انداخت و با صدای زنگ دار مردونش گفت
نه- حرفی نیست .اگرم باشـه بی فایـدست تصمـیما از قبل گرفتـه شـده
از جاش بلند شـد و به سمت در رفت .چند لحظه …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید