معرفی و دانلود رمان رفیق روزهای بد از شبنم سعادتی بدون دستکاری و سانسور

دانلود رمان رفیق روزهای بد از شبنم سعادتی با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

هامون و نامزدش منتظر تولد فرزندشان هستند، اما جنین به دلائل نامعلومی سقط می‌شود. هامون که فکر می‌کند مشکل از هستی است به او دلداری می‌دهد. اما جواب دکتر هر دو را متحیر می‌کند، مشکل از خود هامون است و دیگر قادر به بچه‌دار شدن نیست‌ و این موضوع باعث می‌شود هستی یک صبح اورا برای همیشه ترک کند‌. در این میان سلوا یکی از هم‌ کلاسی‌های قدیمی او حاضر می‌شود نقش زن باردار هامون را بازی کند تا او بتواند حق و حقوق خودش را از خانواده‌ش بگیرد. غافل از اینکه سلوا پنهانی دل در گرو هامون دارد …

خلاصه رمان رفیق روزهای بد

خانه که از مهمانها خالی شد مسخ شده سمت پله ها چرخیدم تا به اتاق هامون بروم، اما صدای مادر هامون متوقفم کرد. _خوابت میآد؟ شانه بالا انداختم: نه. _هنوز زوده بیا بریم یکم حرف بزنیم. گوشه پذیرایی کنار بخاری، برای خودش با پشتی و پتو جای گرمی درست کرده بود همانجا نشست و ظرفی گردو مقابلش گذاشت من هم در نزدیکی اش نشستم. با انبری گردوها را دانه به دانه شکست و آرام شروع به صحبت کرد: وقتی پسرم گفت تو تهران با یکی محرم شده و با هم زندگی می‌کنن فشارم بالا رفت و کارم به درمونگاه رسید. همه بچه های من با

رسم و رسوم خودمون ازدواج کردن ما هیچ وقت از این آبروریزی ها نداشتیم، باز جای شکرش باقیه هنوز بقیه از این ماجراها بویی نبردن. پس مرا دعوت کرده به شب نشینی که به جای هستی سرزنش بشوم. آن هم با این حال ناکوک امشبم سر درد خفیفی داشتم کاش راهی برای فرار از این بحث پر مواخذه پیدا می کردم. _هامون قبلا می‌گفت بابات آشناس، همشهری خودمونی پس چرا لهجه‌ی ما رو بلد نیستی؟ اصلا به کردها نمی‌خوری؟ وای خدا! همین را کم داشتم هامون کجایی؟ الان چه گلی به سرم بگیرم؟ انگشتم را کنار پیشانی ام کشیدم و نامسلط گفتم:

منظور هامون پدربزرگم بود آخه مااز همون اول تهران زندگی می‌کردیم، حتی تابه حال نشده بود بیایم کرمانشاه! از دروغ گفتن بیزار بودم کاش قبل از اینکه بیشتر از این از خودم متنفر نشدم این بازی تمام میشد! با جوابی که دادم مادر هامون نگاه محوی جانبم انداخت. معلوم نبود باور کرده یا نه فشاری به انبر آوردو گفت:همیشه فکر می‌کردم وقتی ببینمت هیچ وقت ازت خوشم نیاد اما تو همین یه روز به دلم نشستی. با وجود بی حالی لبانم با لبخندی از هم باز شد. حقیقتا من هم وقتی صبح به این خانه آمدم فکر نمی‌کردم بتوانم دل مادر هامون را به دست بیاورم …

معرفی و دانلود رمان رفیق روزهای بد از شبنم سعادتی بدون دستکاری و سانسور