خلاصه کتاب
چند سال است که احساساتم را در نطفه خاموش کردهام؛ به هر شادی و اندوه «هیس» گفتهام. دلتنگیها را با فریاد بیصدا پاسخ دادهام و عشق را با سیلی راندهام. سکوت تلخ را نوشیدهام، لبخند را حرام کردهام و امید را بیاعتبار شمردهام. درونم فریادی پر از عجز و تمنا، اما بیصدا.