خلاصه کتاب
نجلا دختر ۱۲ ساله ایه که نشون کرده ی یانای پسری از تبار قشقایی ها میشه اما تو یه حادثه یانای تصادف میکنه و طبق رسم و رسوم نجلا رو به عقد پسر دوم خونواده درمیارن. دمیر که دل خوشی از نجلا نداره سالها از نجلا و خونواده اش دور میشه و به تهران میره
و نجلا رو بین مشکلات و سختی ها رها میکنه
حالا که نجلا ۲۰ سالش شده پدر دمیر ازش میخواد به خونه برگرده اما دمیر نقشه ی دیگه ای میچینه تا از شر زنی که ازش متنفره خلاص بشه.