در توافقی میان دو کشور، پرنسس به عنوان عروس صلح راهی دیار دشمن شد؛ اما با ورودش، متوجه شد که آن مراسم، چهرهای پنهان و رازآلود دارد که آرامش را از دلش ربود.
لوس گیج شده بود. مردی که با شوالیهها آمده بود، حرفهایی زد که لوس رو به فکر فرو برد. وقتی چهرهاش رو دید، همهچی یادش اومد. اون مرد، کسی بود که یه زمانی خیلی براش مهم بود. حالا برگشته بود، با حرفهایی که درد داشت.
او، وارث زخمی از گذشته، حالا در قلمرویی زندانی شده که روزی خیال میکرد خانهاش خواهد بود. مردی که روزی رهایش کرد، حالا با طلسمی او را بازگردانده. اما او دیگر آن دختر نیست؛ حالا مادریست که با تمام وجود برای آزادیاش میجنگد.خلاصه رمان
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.