روسلا در قبیلهای سنتی رشد کرد. با شبا، موجودی متفاوت، پیوندی پنهانی بست. خوابهایی از مردی نقابدار ذهنش را درگیر کرد. آن مرد در واقعیت ظاهر شد و او را به مکانی باستانی برد. آنجا، روسلا با حقیقت قدرتش روبهرو شد.
در جهانی که سرنوشت با باد و طوفان رقم میخورد، روسلا در لحظهای میان مرگ و زندگی، نجات یافت. یاشار، مردی که گذشتهاش با خون آغشته بود، حالا ناجی شده. ارتش طوفان
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.